نامه ی عاشقانه به دوستم که ایدز داشت....
سلام ساراجان
می دونم اصلا حالت خوب نیست تقریبا یک هفته شده که بهت خبر دادن به بیماری ایدز مبتلا شدی ، همه از دور و برت دور شدن ...
حتی پدر و مادرت و خانواده ات ...
همه می گن طفلک سارا 25 سالشه هنوز جونه
دوستات به چشم به فاحشه نگات می کنن
یه سری هم می گن خودش مقصره چون خودش خواست با اون پسره بی وجدان ارتباط داشته باشه ...
و همه اش حرفو و سرکوفت
نفسی برات نمانده ...
همه ش گریه گریه گریه
منم نمی خوام توی این نامه بهت ترحم کنم و برات دل بسوزانم نه اصلا
ببین سارا من 4 ساله با تو دوستم از زمانی که وارد دانشگاه شدم وقتی دیدمت نگاه معصومت من رو آروم می کرد نمی دونم چرا ؟
اما اینطوری صدات همیشه روحیه من قوی تر می کرد
همه ش به تو فکر می کردم و دوست داشتم مثل تو باشم اما من بچه روستا بودم و تو بچه شهر ...
تفاوت فرهنگی زیادی داشتیم اما خوبی های تو ، محبت های تو به من حتی تو سلام کردنت خیلی خوب بود خیلی ...
همیشه حرف از خوبی های تو برای خانواده ام تو روستا شیرین بود
مادرم دعات می کرد خواهرم مشتاق دیدارت .
سارا نمی خوام سرتو درد بیارم اصلا شاید این نامه ب منو هم نخونی ولی من رفیق نیمه راه نیستم ...
من چهار ساله با تو زندگی کردم ، چهارساله با خنده هات خندیدم ، چهارساله با گریه هات گریه کردم ، چهار ساله باهات نفس کشیدم چطور بی خیالت بشم ها ؟
سارا یه عمره خرابتم
اگه دوست نداری منو ببینی ولی من دلم برات خیلی تنگ شده خیلی
می خوام دوباره باهات برم دربند ...باهات برم پارک ... باهات برم دانشگاه
اخه بی معرفت درسته این بیماری درمانی نداره اما قرار نیست تو هم ناامیدانه بقیه عمرتو هم خودتو زجر بدی هم منو ...
شاید نتونی تا اخر عمرت ازدواج بکنی سخته می فهم ..
غیرقابله تحمه واقعا سخته اما تو می خوای همین طوری گوشه خونه بشینی و گریه کنی ؟
یه سری به کتاب خدا بزن فقط یک ایه از قرآن رو برات می خونم : لا تقنطوا من رحمه الله
تو که عربیت خوبه معنیش چی میشه اره خودشه : از رحمت خدایت ناامید نشو خدایی خودت نه خدایی مردم اطرافت
اگر یک ثانیه از عمرتم باقی باشه دلیل نمیشه بشینی گریه بکنی ...
دلیل نمیشه من رو هم تنها بذاری
حق نداری ...
نامه ی من خوب نبود بچه روستایی هستم کم سواد هستم دیگه ....
بارالها!
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم :
الهی العفو ... که عفو و بخششت را می طلبم
اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم؟
چگونه شرمسارت نباشم در حالی که هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم...
به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم...
تو را در مثنوی، در نی، تو را در های و هو، در هی
تو را در بند بند نالههای بیصدا دیدم
تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی
تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم
دوباره لیلة القدر آمد و شوریدگیهایم
تب شعر و غزل گل کرد و شور نینوا دیدم
شب موییدن شب آمد و موییدن شاعر
شکستم در خودم از بس که باران بلا دیدم
صدایت کردم و آیینهها تابید در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتی تازه وا دیدم
نگاهم کردی و باران یک ریز غزل آمد
نگاهت کردم و رنگین کمانی از خدا دیدم
تو را در شمعها، قندیلها، در عود، در اسپند
دلم را پَرزنان در حلقه پروانهها دیدم
تو را پیچیده در خون، در حریر ظهر عاشورا
تو را در واژههای سبز رنگ ربنا دیدم
تو را در آبشار وحی جبرائیل و میکائیل
تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم
تو را دیدم که میچرخید گردت خانه کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم
شبیه سایه تو کعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودی، تو را هم مروه دیدم، هم صفا دیدم
شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند
تو را در آن شب تاریک، «مصباح الهدی» دیدم
در اوج کبر و در اوج ریای شام ـ ای کعبه ـ
تو را هم شانه و هم شان کوی کبریا دیدم
دمی که اسبها بر پیکر تو تاخت آوردند
تو را ای بیکفن، در کسوت آل عبا دیدم
دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریه زهرا(س)
تو را محکمترین تفسیر راز «انّما» دیدم
هجوم نیزهها بود و قنوت مهربان تو
تو را در موج موج ربنا در «آتنا» دیدم
تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم
تو را با داغ حیدر، کوچه کوچه، پا به پا دیدم
تو را هر روز با اندوه ابراهیم، همسایه
تو را با حلق اسماعیل، هر شب همصدا دیدم
همان شب که سرت بر نیزهها قرآن تلاوت کرد
تو را در دامن زهرا(س) و دوش مصطفی(ص) دیدم
تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت
تو را در چاه حیدر همنوای مرتضی دیدم
سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند
و من از کربلا تا شام را غار حرا دیدم
به یحیی و سیاوش جلوه میبخشد گل خونت
تو را ای صبح صادق با امام مجتبی(ع) دیدم
تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه
تو را بیتاب در بیتابی طشت طلا دیدم
شکستم در قصیده، در غزل، ای جان شور و شعر
تو را وقتی که در فریاد «ادرک یا اخا» دیدم
تمام راه را بر نیزهها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای زینب کبری(س) تو را دیدم
دل و دست از پلیدیهای این دنیا شبی شستم
که خونت را حنای دست مشتی بی حیا دیدم
چنان فواره زد خون تو تا منظومهی شمسی
که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم
مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا دیدم
تصور از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا دیدم
مقدمه
مطالبی که در رابطه با فواید علمی نماز گفته می شود، فقط بعد کوچکی از ابعاد متعدد نماز است. پرداختن به فواید دنیوی نماز، نباید ما را از توجه به دریاهای نور و معنویت نماز غافل کند.
این مطالب فقط تاییدات علمی هستند و نباید حکایت ما مثل گروهی شود که نماز را نوعی ورزش سوئیسی تعبیر کردند و دلشان خوش بود که فلسفه نماز را می دانند.
حقیقت نماز در باطن و روح او نهفته است. ولی این باطن باید در یک ظاهر و قالبی که تعیین شده تحقق پیدا کند . وقتی ظاهر نماز با روح و باطن آن آمیخته شود تاثیر خود را می گذارد.
تاثیر نماز بر بهداشت خواب
خواب از دو مرحله خواب عمیق و خواب REM تشکیل شده است که به طور یک در میان در طی شب حاصل می شوند. پس از آنکه حدود 45 دقیقه از خواب رفتن انسان گذشت، مرحله REM آغاز می شود و برای مدت کوتاهی ( حدود 10 تا 15 دقیقه ) ادامه می یابد.
در طول مرحله REM، به طرز اسرار آمیزی تمام عظلات اسکلتی بدن از کار می افتد و شخص کاملا بی حرکت می شود. و نوار مغزی شخص به جای حالت خواب، حالت بیداری کامل را نشان می دهد، طوری که در این حالت مغز از فعالیت بالایی برخوردار است.
در طی مرحله ی REM، درجه حرارت بدن و ضربان قلب به طور غیر منتظره ای بالا می رود و حرکات سریع در چشم های فرد دیده می شود که علت نامگذاری این مرحله نیز می باشد. ( مرحله حرکت سریع چشم Rapid Eye Movement ) اگر شخص را در این حالت بیدار کنیم، ادعا می کند که در حال دیدن خواب بوده.
مرحله REM پس از 10 تا 15 دقیقه متوقف می شود و پس از آن در طول خواب و به طور دوره ای و منظم تکرار می شود. با این وجود کل دوران REM در طول یک خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی، 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیک به صبح به وقوع می پیوندد. امروزه دانش پزشکی به اثبات رسانده که یکی از علائم مهم در بیماری افسردگی، افزایش مدت خواب REM نسبت به میزان طبیعی است، طوری که شخص افسرده بیشتر از سایر اشخاص خواب می بیند. یعنی زمان بیشتری را در مرحله REM به سر می برد.
زمان نماز صبح که در قرآن تاکیید زیادی به آن شده است، به گونه ای قرار گرفته است که سبب کاهش قابل ملاحظه میزان خواب REM در اشخاص می شود. چون دقیقا در زمانی قرار گرفته است که خواب REM بیشتر اتفاق می افتد.
تاثیر نماز بر بیماری آسم در ایجاد بیماری آسم سه عامل نقش بسزایی دارند:
1- میکروبهایی که وارد دستگاه تنفسی انسان می شوند.
2- عوامل حساسیت زا، از جمله گرد و غبار، گرده گلها و ...
3- مسائل روانی از جمله اضطراب، عصبانیت، غم و شادی ...
ج ـ بهداشت تن و روان
نمازگزاران همواره از صفای ظاهری و باطنی خاصّی برخوردارند که بی نمازان فاقد آنند.
بهداشت تن: برخی از شرایط نماز، موجب بهداشت تن، لباس و به تبع آن بهداشت محیط زندگی می شود. در برخی از سخنان معصومین برای برخی نمازها اثر مستقیم بهداشتی عنوان شده است، بطور مثال، علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«قیامُ اللّیلِ مصحّهٌ للبدن»[4]
برخاستن شب (برای نماز) سبب سلامتی جسم است.
بهداشت روان: یکی از فلسفه های تشریع نماز، «یاد خدا» است چنانکه در قرآن آمده است؛
«أَقِمِ الصلوه لِذِکْرِی»[5]
برای یاد من نماز بگزار.
و یاد خدا، منشأ آرامش دل و امنیت روانی است، همانطور که در قرآن می خوانیم:
نماز جمعه رسانه اى فراگیر
در نگاه رهبر بزرگوار انقلاب، نماز
جمعه رسانه اى است که با وجود رسانه هاى پیشرفتهءامروزى، همچنان کارآمد و
اثرگذار مى باشد و حتى با فاصلهء زیادى از دیگر رسانه هاجلوتراست:
«رسانهء نماز جمعه را با وسایل مدرن روز ـ تلویزیونه، رادیوها و سایر
وسایل الکترونیکى بسیار پیشرفته اى که آمده است و نیز مطبوعات و مجلات ـ
مقایسهکنید و هزینه ها و پشتیبانى هاى آنها را با هزینه هاى سلسلهء امامت
جمعه درسرتاسر یک جامعه بسنجید، ببینید چقدر فاصله دارد. این رسانهء بسیار
گسترده وپُرنفوذ تا اعماق جامعه ... با پشتیبانى اندک و هزینهء کم، خون
معنویت را به مویرگ هاى پیکر جامعه مى رساند.»[6]
به نظر ایشان، آثار و برکات نماز جمعه، صرفاً براى شرکت کنندگان در این
مراسم عبادى ـسیاسى نخواهد بود. بلکه بهرهء آن به متن جامعه سرازیر مى شود:
«ممکن است در یک شهرِ چند صد هزار نفرى، چند هزار نفر در نماز جمعه شرکت
کنند، اما این اثر، منحصر در آن چند هزار نفر نیست، امواجى است که درمتن
جامعه سرازیر مى شود، مى پیچد و همه جا را فرا مى گیرد.»[7]
اهمیت این رسانهء فراگیر آن است که پیام اصلى اش «تقو»ست . ایشان در این زمینه اظهارنموده اند:
آیا انسان ظرفیت عشق به خداوند را دارد؟
پرسش عاشقی خیلی دردناک است، البته منظور عشق زمینی است. آیا عشق آسمانی، عشق به خدا ترسناک است؟ آیا باعث از دست دادن همه چیزهایی می¬شود که دوستشان داریم؛ مثل خانواده و ... . من دوست دارم عاشق خدا شوم، ولی دوستی می¬گفت خیلی ترسناک است .یکی از دوستان می¬گفت: از همین پایین هم می¬شود به خدا عشق ورزید، اما اگر نزدیکش شوی شاید درونش حل شوی و دیگر چیزی از تو باقی نماند... دوست من می¬گوید: پیامبر با این¬که 40 سال عبادت خدا می-کرد با دیدن جبرئیل خدا غش کرد، چه رسد به دیدن خود خدا و موسی و دوستانش با تابش نور خداوند به کوه جان دادند چه برسد به ما... .
پاسخ اجمالی
هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونیهایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ بهویژه در اسلام توجه عمدهای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بودهاند.
وقتی از امـام صـادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فـرمـود: «دلهایى از یاد خدا تهى مىگردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها مىچشاند». از این دیدگاه، عشق مجازی چیزی جز غفلت از یاد معشوق حقیقی نیست و فرد بهآن مبتلا میشود تا در اثر عذاب حاصل از آنکه خود لطفی الاهی است، به فطرت توحیدی و عشق ازلی رجعت داده شود.
عنوان: چرا وبلاگنویسی؟
دسته بندی:
توضیحات: وبلاگنویسی فارسی دورههای مختلفی را پشت سر گذاشته است. دو سه سالی از زمانی که تب وبلاگ داشتن بالا گرفته بود میگذرد. قبل از آن، نگاه اغلب افراد به وبلاگ نگاهی رسمی بود و شاید کمتر به ذهن کسی میرسید که «چه خوب است من هم یک وبلاگ داشته باشم!»
پرسش و پاسخ تربیتی توسط استاد دهنوی در حوزه مسائل کودک و نوجوان پیرامون « تاثیر پذیری کودک از خانواده های غیر مذهبی» (5:49)
دریافت
حجم: 1.34 مگابایت
داماد علی آبادی که به استقبال شهادت رفت
اوج بندگی در قرار عاشقی/ حجله ای که آسمانی شد+تصاویر |